"مکان" در واقع فضایی کالبدی است که انسان در آن حضور یابد. به عبارت دیگر، ترکیب انسان با فضا مکان می آفریند که می توان آن را در سه گروه؛ خصوصی، نیمه عمومی و عمومی دسته بندی نمود. خانه درواقع یک مکان خصوصی و دربردارنده شخصی ترین قلمروی هر فرد است. مراکز واحد همسایگی، مراکز محلات، حیاط ها و فضاهای باز مجتمع های مسکونی ازجمله نمونه های مکان های نیمه عمومی هستند و کلیه فضاهای باز شهری، میدان ها، پارک ها و پاساژها و... مکان های عمومی را شکل می دهند که محل بروز زندگی اجتماعی و تعاملات افراد مختلف جامعه با یکدیگر هستند .
در این میان ، هر فرد متناسب با ویژگی های فرهنگی ، اجتماعی ، روحی و ذهنی خود می تواند نسبت به یک مکان حسی خوشایند ، نامطلوب و یا خنثی داشته باشد . امری که کاملا وابسته به خصوصیات فردی بوده و بنابراین از شخصی به شخص دیگر متفاوت خواهد بود . از اینرو ، حس مکان ( Sense of Place) پدیده ای روان - فیزیکی بوده که برداشت ها ، خاطرات و روحیات فردی کاملا بر آن اثرگذار می باشد . از سویی دیگر، بدیهی است که افراد نمی توانند نسبت به جایی که آن را هرگز ندیده و یا آنچنان که باید از نزدیک آن را لمس نکرده و در آن حاضر نشده اند، حس مکان داشته باشند. به عبارت دیگر، شناخت کافی از یک مکان و درگیر شدن در فعالیتهای مرتبط با آن، شرط اولیه ایجاد حس مکان است. طبیعی است که در صورت خوشایند بودن این حس افراد سعی می کنند که تا جای ممکن مراتب حضور خود را به هر بهانه افزایش و در حالت ناخوشایند بودن، کاهش دهند. با این پیش فرض می توان نتیجه گرفت که فضاهای شهری که از یک حجم زیاد حضور شهروندان برخوردار هستند چنانچه واجد الزامات کارکردی و کاربری های جاذب و عمده شهری نباشند، به یقین دارای ویژگیهای ایجاد کننده یک "حس مکان مطلوب" برای اکثریت افراد جامعه بوده اند.